ترانه ی سراب



ای برای شعله ها خاموشی برغم وغصه ی ما می کوشی شانه ام را خالی از دردی کن که تو هر شب به دلم می پوشی ما به تاریخ جهان فریادیم یک تمدن خوبی از دست دادیم ما به تعبیر همین دولت زرد همه از دست زمان بیدادیم لب جغرافی این کوه سترگ قله ی درد جهانی از مرگ رو به حاشیه ها نمی کند حق بین المللی ما را درک روبروی هم واز هم دوریم ما به بیچارگی هم کوریم درد همدردی ما آسان است بی تفاوت شده ومجبوریم اگر آغاز جهان زیبا نیست اگر این دغدغه ی دنیا نیست ما به پایان زمین منتظریم

دست من می چرخی ومی چرخی وآخر تهی فکر من می ی ومی ی وآخر تویی در نگاهی می خرامی جان به لب می آری و روز مارا اینچنین آخر به شب می آری و ماکه در دامان تو پرورده ایم این جان پاک جسم مارا می بری آخر به زیر پای خاک شاید این دیوانگی باشد که با جامی تهی مست نابت میشوم هرچند باکامی تهی جام ما سویی به تنهایی مبرآرام نیست خلوت دیوانگان جایی برای نام نیست

از عشق کشیدم دست جانی دراین تن هست جسمی که برباد است مانده در این بن بست آه فریاد من خوابید نوری به من تابید آرامشم برخاست جانی به لبها دید دردا. دردا جهان درد است با ما چه ها کردست او می برد از یاد دل داده ای در دست درشب به من پیوست دردی که جان بگسست هرگز مپرس از من. از دل چه ها وارست؟ آواره برگردیم . با خودچه ها کردیم وقتی که بیداریم در خواب پردردیم
امشب از هر خانه ی این شهر رد پای سایه ی من می رود پشت بام خانه ی احساس را گم کرده ام روی بن بست کدامین کوچه ها می نشینی با نخی سیگار مشت هایی بسته از یک خستگی در دست روی زانوی کدامین غصه آغوش تو است؟ ای هوای خسته ی دردی که می فهمم! ای بنای کهنه ی اندیشه هایی دور! بردر شهری که از دروازه هایش هم صدای تنگدستی می خراشد صفحه ی دل را خالی ام کن از هوای بغض دردآلوده ای که امشب به جان خستگی های تنیده بردلم آرام می رقصد خالی ام کن از تنفس های پوچ وخاکی وسنگین.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

انتشارات پنجاه و دو هرتز تنهایی دانلود 1000 فایل مشاوره خانواده خیانت مرکز آویژه دانستني ها Fernando تعمیرات تخصصی انواع اینورتر و درایو تعمیر vacon خاطرات مدرسه Melissa شرکت بازسازي ساختمان خلاصه کتاب سازمان و مدیریت نجف بیگی